سلنا سلنا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

ماه خونه ما؛ سلنا

اومدن :)) رفتن :((

    خاله فرشته اينا آخر هفته مهمون ما بودن. ماماني و خاله و دختر خاله كجا؟؟؟ بازار و بيرون و خريد ... بابا كجا ؟؟؟ سر كار .... من كجا ؟؟؟؟ سلنا موشولينا پيش عمو علي و اميرحسين موند .... خانم ...جيگر... ماه....ناناز .... واي كه چقدر من خانمم.... البته به قول خاله مثل ماماني لوسم و خاله تا يك كوچولو ميگفت سلنا اين كار  رو بكن و اون كار رو بكن ...لب ورميچيدم و گريه ميكردم... يك كار ديگه ام كه خيلي هم دوست دارن اين هست كه برم رو مبل بشينم كلي واسم خودم لم بدم و يا به كوسن ها لم بدم همه قند تو دلشون آب بشه !!!! راستي خاله آمنه زنگ زد به ماماني سما گفت : دخترت مثل ويدا قرقره هست؟ ديگه كار من در راه...
30 شهريور 1392

بشمر خودت :))

    رفتيم قنادي تينا ، با يك دختر كوچولو حدودا شش ماهه دوست شدي و يك دختر نوجون حدودا 15 ساله... رفتيم آواچي ، با يك مامان و دختر ميز بغل، اونا رفتن يك زن و شوهر جوون، بعدش با يك بابا كه با دخترش ميز سمت راستمون بودن ... ديگه موقع خداحافظي كلي باي باي و بوس و لبخند  دخترم حسابي روابط عمومي ... 20،100، 100000، يدونه يه هر اندازه دلخواست بزار كنارش صفر  ...
26 شهريور 1392

دلم برات پر ميزنه :)

    هميشه ، دلم هوات رو داره دختري !!!! حتي وقتي تو بغلم هستي و داري مي مي ميخوري!!!! دوستت دارم به اندازه يك بغل بزرگ؛ يك فشار و دوست دارم دوست دارم گفتن جانانه !!! تربچه لب خندون من دوست دارم !!! برف دونه من دوست دارم !!!! اصلا نميشه به طور كافي و وافي توضيح داد  ...
19 شهريور 1392

اندر احوالات سلنا جوني :)

    هنرهاي جديد ماه كوچولو: تف كردن ، واي واي كلي تلاش ميكنه و آب دهنش رو جمع ميكنه و تف ميكنه در حد تايتانيك  ، جالبه ديروز كه رو مبل تف كرد. گفتم مامان مبل رو پاك كن تمييز بشه ،   در كمال تعجب ديدم بعله خانم لوسه ، سلنا پوسه حرف مارو گوش داده و داره مبل رو تمييز ميكنه ... ديگه اينكه خانم خانم پيتكو پيتكو ياد گرفته و رو كمر و شكم مامان و بابا حس حضور در پيست اسب دواني بهش دست ميده و كلي با صدا بازي ميكنه . ديگه ديگه علاقه عجيبي هم به اين چاه فاضلاب آشپزخونه پيدا كرده . اگه يك وقتي ديدم سلنا نيست سه جا دنبالش ميگردم. 1. زير صندلي غذاش  2. روي تخت خواب  3. دم سينك ظر...
19 شهريور 1392

مامان رو چند تا دوس داري :)

  اول خواستم يك رو ياد بگيري؛ بعدش پنج ... اما بعدش گفتم ده از همه بهتره ... چند بار تمرين كريدم و الان وقتي ميگم : سلنا جونم مامان رو چند تا دوست داري ؟ زودي جواب مي دي : ده ، ده قربون اون صداي خوشمزه ات برم   ...
19 شهريور 1392

مقدماتي براي جشن حضورت :)

  متن كارتت رو  انتخاب كردم : بـابـام می گه ماه شدی ................. خوشگل من ناز شدی  مـامـان میـگه فـدات شم.................. قربون اون چشات شـم  یک سـال گذشت اومــدی بـرای مـــا همــدمـی  قــــراره یک ســـاله شی عــاقل و بــالـنده شی  می‌خوایم یه جشن بگیریم ؛بیشـــتر هـمو ببینیم  هرکی که خواستی جـونم دعـــوت کن مهربونم  ...
17 شهريور 1392

روزت مبارك:)

  دختري دارم به زيبايي مهتاب ؛ به زيبايي آب ؛ آفتاب  دختري دارم كه شادي اش براي من شيرين ترين است و لبهاي برچيده اش غصه افزاست. دختري دارم كه ميداند ،  مادر  پدر  دوستان  خانواده  چه موهبتي هستند. دختري دارم ؛ به زيبايي آب و آفتاب و مهتاب .... (زير شيشه ميز كار مامان  يك عكس كه متني خوشگل داره گذاشتم و با ديدنش  شما جلوي چشمم ميايي :                 ...
17 شهريور 1392

هميشه شاد نيستيم :(

    دنيا هميشه به كام ما نيست !!! سختي ها ، دلمردگي ها، افسوس ها .... روزهاي سخت اين  روزگار سراغ ما هم مي آيند ،  اما ... تو مقاوم باش ؛ بخند و شاد باش. ايستادگي كن و محبت ... كه اين روزها نيز ميگذرند  :)))) ...
16 شهريور 1392

دوستاي چراغ قرمزي :))

    به تعداد چراغ هاي قرمزي كه پشتش ميمانيم ؛ دخترم براي خودش زود زود دوست پيدا ميكنه!! اول از تو بغل ماماني نيگا نيگا ميكنه !! بعدش از اون خنده ها و لبخندهاي شكري مهمونشون ميكنه !!! بابا آشنايي گشوده ميشه !!!! دخترم به همين راحتي لبخند رو به لبان ديگران هديه ميده  و با ذوق نگاهشون ميكنه و بعدش هم با عشوه اي زيبا سرش رو ميزاره رو شونه مادريش !!!! دخترم لحظه هاي قرمز اطرافيانش رو به يك گلشتان پر خنده تبديل ميكنه :)   بوس بوس هزار تا بوس  ...
16 شهريور 1392